حکایت ما آدم ها … حکایت کفشاییه که … اگه جفت نباشند … هر کدومشون … هر چقدر شیک باشند … هر چقدر هم نو باشند... تا همیشه … لنگه به لنگه اند … کاش … خدا وقتی آدم ها رو می آفرید … جفت هر کس رو باهاش می آفرید … تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها … به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند
**************************************
دراین دنیانکردم من گناهی/فقط کردم به چشمانت نگاهی/اگرباشدنگاه من گناهی/مجازاتم بکن غیرازجدایی
***************************************
دیابت لباتم، خراب اون چشاتم، عاشق اون صداتم، بادبون کشتیاتم، دیونه ی نگاتم، روانیه اداتم، دیگه جی میخوای ، بخوای نخوای فداتم
**************************************
گنجشک میخندید به اینکه چرا هرروز بی هیچ پولی برایش دانه میپاشم... من میگریستم به اینکه حتی اوهم محبت مرا از سادگی ام میپندارد
**************************************
زندگى جان، عزیزم! اگر افتخار میدى چند قدمى باهام راه بیا
**********************************
خوشتر از قالی کرمان غزلی ساخته ام، نخ به نخ زیر قدم های تو انداخته ام، من همان قالی پاخورده ی خاک آلودم، که دلم را به تمنای دلت باخته ام
*************************************
کاش میشدبوسه هاراقاب کرد /مثل نامه سوی هم پرتاب کرد/کاش میشدعشق راتقسیم کرد/مثل تک شاخه گلی تقدیم کرد
*************************************
وبلاگقشنگی دارید یعنی ازوبلاگ من قشنگ تره
ممنون که سرزدی بازم بیا....