خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم... بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد... خسته شدم بس که تنها دویدم... اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن... می خواهم با تو گریه کنم ... خسته شدم بس که... تنها گریه کردم... می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...خسته شدم بس که تنها ایستادم
ممنون که لینک کردی منم لینکت میکنم ولی بهم زودبه زودسربزن
بعددرقشنگ تربودن وبلاگت شکی نیست ولی به این کارت میگن شکست نفسی
بهت زودبه زود سرمیزنم
بای
ممنون که بهم سرمیزنی....
بعدشم اونقد مرام دارم که بهت نگم نامرد.....
هیچی فقط اومدم بگم به یادتم......
ممنون که سرزدی........
من هیچوقت ناراحت نمیشم .....
آپممممممم.....