<<به نام خدای عاشقا>>
روزگارم بد نیست غم کم میخورم
کم که نه هر روز کمکم میخورم
عشق از من دورو پایم لنگ بود
غیمتش بسیار دستم تنگ بود
گر نرفتم هر دو پایم خسته بود
شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود
چند روز یست که حالم بد نیست
حال ما از این و آن پرسید نیست
گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم
حافظ فرزانه دل فالم را گرفت یک غزل آمدوحالم را گرفت
مازیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ماپنداشتیم
چه رمانتیک
سلام.خیلی قشنگ بود
تبریک هم برا وب زیبات و هم مطالب با ارزشت
ما ز یاران چشم یاری داشتیم...
مرسی از انتخاب این غزل حافظ.عالی بود