-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1391 12:18
. حق ، معرفت به هر نگاهم داده / در حلقه ی عشق خویش راهم داده اینها همه علتش فقط یک چیز است / ایرانی ام و رضا پناهم داده . . . میلاد مسعود ولی نعمت ما، آقا امام رضا مبارک
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 مهرماه سال 1391 21:09
تقصیر هیچکس دیگه نیست ، قصه ما تموم شده حیف همه خاطره ها ، به پای کی حروم شده . . .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 مهرماه سال 1391 21:07
اگر پنهانی از چشمم ولی در خاطرم هستی وفا دارم به عهد خود اگر اهل وفا هستی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 مهرماه سال 1391 16:05
یکی را دوست میدارم یکی را دوست میدارم ولی او باور ندارد یکی را دوست میدارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد زندگی را با گرمای عشق او میگذرانم کسی را دوست میدارم که میدانم هیچگاه به او نخواهم رسید و هیچگاه نمیتوانم دستانش را بفشارم یکی را دوست میدارم ، بیشتر از هر کسی ، همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد! یکی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 18:08
به عشق دیدنت منه دیوونه نشستم روی پله های خونه امیدوارم تا وقتی برمیگردی نفس کشیدنو یادم بمونه تو خونه وقتی دلتنگ تو میشم سراغ عکسای قدیمی میرم یکی یکی میبوسم عکسامونو تورو میبینمت….آتیش میگیرم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 19:34
<<به نام خدای عاشقا>> روزگارم بد نیست غم کم میخورم کم که نه هر روز کمکم میخورم عشق از من دورو پایم لنگ بود غیمتش بسیار دستم تنگ بود گر نرفتم هر دو پایم خسته بود شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود چند روز یست که حالم بد نیست حال ما از این و آن پرسید نیست گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم حافظ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 19:33
. . حرف کمی نبود قرار ومدار عشق اما چه فایده – که نفهمیم یار را! ای روح های ناب ! دوباره به پا کنید قدری برای اهل زمستان بهار را !
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 شهریورماه سال 1391 11:15
خدایا . . .خواستم بگویم تنهایم اما نگاه خندانت،مرا شرمگین کرد چه کسی بهتر از تو
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 شهریورماه سال 1391 11:10
من به قلبم افتخار می کنم با آن بازی شد ، زخمی شد ، به آن خیانت شد ، سوخت و شکست اما به طریقی هنوز کار می کند
-
دلتنگم
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 12:28
به امید تو دل به آسمان بسته ام ، به یاد تو به آسمان نگاه میکنم ، میبینم ستاره ها را، میشمارم تک تک آنها را… به عشق تو شبها را تا سحر بیدار می مانم ، مینویسم درد دلم را ، تا فردا برایت بخوانم . به هوای تو به آسمان تاریک خیره میشوم تا شاید چهره ماه تو را ببینم. واقعیت این است که دلم برایت تنگ شده ، حقیقت این است که دلم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 12:19
گاهی فرار می کنم از فکر کردن به تو .. مثل رد کردن آهنگی که خیلی دوستش دارم ..
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 12:15
صدای او هنوزم سخت می پیچد به دالانهای سرد خاطراتم خوب یادم هست که تو خندیدی و من تا سحر سخت باریدم در آن نوبت که گفتی دوستت دارم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 19:53
ارزوهایت بلند بود، دست های من کوتاه؛ تو نردبان خواسته بودی، من صندلی بودم؛ با این همه، فراموشم نکن؛ وقتی بر صندلی ات نشسته ای؛ و به ماه فکر می کنی ... . .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 19:39
چشمات و باز کردی دنیام زیر و رو شد چشمات و بستی و باز تاریکیام شروع شد موهات کهکشونات چشمات ستاره هاتن منظومه های شمسی جفت گوشواره هاتن کی بین مهربونا مثل تو مهربونه نامهربونی با تو بد نیست بد شگونه با من بمون با من بمون با من بمون با من بمون با من بمون با من بمون با من بمون با من بمون شب بود خسته بودم چشام و بسته...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 15:33
پاییز را دوست دارم... بخاطر غریب و بی صدا آمدنش بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش بخاطر شب های سرد و طولانی اش بخاطر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1391 21:34
گوشتو بیار میخوام یه چیزی بگم: ادمای این دنیا بی احساس اند یه وقت دل ندی به کسی
-
عشق
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 21:07
آنکس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد رهگذری بود که روی برگ های پاییزی راه میرفت واین صدای: خش خش برگ ها همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید: دوسـتت دارم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 10:57
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 10:53
-
دنیابرام زندونه
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 10:47
دلم گرفته ای خدا دنیا برام یه زندونه ببین تو این دنیای تو کسی با من نمی مونه می خوام بگم خسته شدم از این همه غریبه ها چرا نمی شه من بیام پیشه تو ای خدا خدا به من می گفت دوستم داره اما حالا می گه برو دیگه حالا تنها شدم دلم گرفته ای خدا کاشکی می شد بهت بگم که من چقدر دوستش دارم اما نمی دونم چرا اون دیگه دوستم نداره می...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 10:43
چه رسم جالبی است !!! محبتت را میگذارند پای احتیاجت … صداقتت را میگذارند پای سادگیت … سکوتت را میگذارند پای نفهمیت … نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت … و وفاداریت را پای بی کسیت … و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!! .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 10:38
دلت را از “شیشه” بساز ولی به سنگها بگو دلم از “فولاد” است . . .
-
دلتنگتم
جمعه 17 شهریورماه سال 1391 19:31
من همون تنهاترینم که دلم رو به عشق تو سپردم تو همون امید بودنی که به امید تو هنوز نمردم من همون خیلی دیوونم که همیشه عاشقت میمونم تو همون معشوق نابی که روز و شب اسمتو میخونم من همون خسته ترینم که دیگه طاقت دوریتو ندارم تو همونی که آرزومه دست تو دست گرم تو بذارم من همون دریای دردم که میخوام دورت بگردم تو همونی که اگه...
-
قلب شیشه ای
جمعه 17 شهریورماه سال 1391 12:56
شیشه ای می شکند یک نفر می پرسد..؟ .چرا شیشه شکست!!؟ مادری می گوید... شاید این رفع بلاست یک نفر زمزمه کرد ...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد شیشه ای پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرورشکست عابری خنده کنان می آمد... تکه ای ازآن را بر می داشت. ..مرحمی بر دل تنگم می شد... اما امشب دیدم... هیچ کس هیچ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1391 18:27
سعی کن تنها باشی زیرا تنها بدنیا آمده ای و تنها از دنیا خواهی رفت ، بگذار عظمت عشق را درک نکنی زیرا آنقدر عظیم است که تو را نابود خواهد کرد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1391 16:57
غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق بی صـدا میشکنه بغضش روی سـنـگ قبـر دلدار اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک اون صـدای مهـربون ،...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1391 14:10
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!! ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!! درون کلبه ی خاموش خویش اما کسی حال من غمگین نمی پرسد!!! و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم درون سینه ی پرجوش خویش اما!!! کسی حال من تنها نمی پرسد...
-
عشق
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1391 13:38
عاشقی بودم دیوانه و برای خودم عالمی در سر داشتم عالم رویایی و دیوانگی مثل من کسی عاشق نبود ، عاشق تو و قلبت . مثل من کسی نبود که شب و روز به یاد عشقش باشد و لحظه هایش را با چشمان خیس بگذارند. این من بودم که اینهمه تو را از ته دل دوست داشتم تو را بعد از خدای خویش می پرستیدم. عاشقی بودم عاشقترین ، برای تو بهترین. چه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 14:43
اینجا ؛ همه ی نسل ها ؛ نسل سوخته هستند ... فقط درصد سوختگی فرق می کند و محــلّ سوختگی ... یه پسرخاله دارم به باباش میگه پدر، به مامانشم مادر، میریم خونشون انگار داریم فیلم هندی می بینیم :| متأسفانه توجه دخترها فقط به ظواهره انگار ...! مثلا به خاطر خوشتیپی بازیکنها، طرفدار ایتالیا میشن. در حالیکه معیار ارزشگذاری فقط...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 شهریورماه سال 1391 18:12
خــدا جـون مـیـشــه تـو امـشـب مـنـو تـو بـغـل بـگـیـری؟ بـگـی آروم تــوی گــوشـم دیـگـه وقـتـشـه بـمیـری خــدا جـون مـیـگـن تـو خـوبـی،مـثـل مــادرا مـیـمـونـی اگــه راسـت مـیـگـن بـبـیـنـم عـشـق مـن کـجـاسـت مـیـدونـی؟ خــدا جـون مـیـشـه یـه کـاری بـکـنـی بـه خـاطـر مـن؟ مـن مـیخـوام کـه زود بـمـیـرم، آخـه سـخـتـه...