beach lovely

اگر تمام دردهای عالم را نردبان کنی ، دستت به سقف دلتنگی های من نمی رسد .

beach lovely

اگر تمام دردهای عالم را نردبان کنی ، دستت به سقف دلتنگی های من نمی رسد .

می دانی من چه کسی هستم؟

Do you know who I am?                                                     One day a student was taking a very difficult essay exam. at end of test ,the prof  asked all the student to put their pencils down and immediately hand in their tests . the young man kept writing furiously , although he was warned that if did not stop immediately he would be disqualified. He ignored the warning finished  the test. Minutes later ,and went to hand the test to his instructor. The instructor told him he would not take the test  the   student asked, do you know who I am? The prof said no and I don’t care the student asked again, are you sure you don’t know who I am  the prof again said no .therefore the student walked over to pile of tests , placed his in the middle , then threw the papers in the air GOOD the student said, and walked out he passed                                                   می دانی من چه کسی هستم؟                روزی یک دانش اموز یک ازمون خیلی سخت داشت.در اخر امتحان استاد از همه ی دانش اموزان خواست که مدادهایشان را پایین بگذارند وبلافاصله دست خود را روی برگه خود بگذارند. مرد جوان با خشم به نوشتن ادامه داد گو اینکه او مطلع بود که اگر او بلا فاصله دست نگه ندارد او محروم خواهد شد . او اخطار را نادیده گرفت و امتحان را تمام کرد. دقایقی بعد با برگه ازمون به سوی معلم خود رفت اموزگار به او گفت که برگه امتحانی او را نخواهد گرفت دانش اموز پرسید می دانی من چه کسی هستم استاد گفت نه واهمیتی نمی دم دانش اموز دوباره پرسید مطمینی مرا نمی شناسی ؟ استاد دوباره گفت نه بنابراین دانش اموز رفت سمت برگه ها و برگه خودشو وسط اونا جا داد اونوقت با خوشحالی کاغذ هایی که تو دستش بود رو به هوا پرتاب کرد و گفت:ایول ورفت سمت بیرون                   

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد